«پاپ آرت» به انگلیسی (Pop Art) یا هنر همگانی یک جنبش هنری در زمینه هنرهای تجسمی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بود که بهطور مستقل در انگلستان و ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. پاپ آرت سوژههایش را از فرهنگ همگانی میگرفت، از قوطیهای آبجو و نوشابه تا داستانهای مصور، این جنبش هنری که به عنوان واکنشی در برابر جدیت و رسمیت اکسپرسیونیسم انتزاعی نیز شناخته میشود، نه تنها بر هنرمندان پس از خود تأثیرگذار بود بلکه به طرز گستردهای گرافیک، مد و تبلیغات را نیز متأثر کرد. دستمایههای هنر پاپ جامعهای بود که فراوانی اشیاء مصرفی و تأثیر رسانههای جمعی در آن به سرعت رو به گسترش بود ولی هنرمندان این جنبش پیش از آنکه در پی تقبیح یا تقدیس فرهنگ چنین جامعهای باشند، سعی در استفاده از آن در آثارشان و بازنمایی زندگی روزمره را داشتند.
لارنس الووی منتقد انگلیسی برای اولین بار از واژه پاپ برای توصیف آثار این جنبش استفاده کرد، این عنوان در واقع اصطلاح کوتاه شدهای برای واژه Popular بود. با اینکه هنر پاپ را عموماً به عنوان هنری آمریکایی میشناسند در واقع پاپ آرت دو بار متولد شد، بار اول در انگلستان و بار دوم بهطور مستقل در شهر نیویورک. دنبالکنندگان این هنر در انگلستان بهطور مشخص گروه مستقل هنرمندان لندنی بودند که از عبارت Popular Art یا هنر مربوط به توده مردم در اوایل دهه ۱۹۵۰ استفاده کردند. این گروه شامل هنرمندان تجسمی، معماران و منتقدانی نظیر ریچارد همیلتون، ادواردو پائولوتزی، جیمز استرلینگ و لارنس الووی بود که سعی داشتند در ابزار ارتباط جمعی و فناوریهای نوظهور مفاهیم زیباییشناسانه بیابند. کم و بیش همزمان هنر پاپ در آمریکا مسیری متفاوت را میپیمود، تجربیاتی که در لندن صورت گرفته زمینه ذهنی لازم را برای هنرمندان آمریکایی فراهم کرده بود و آمریکاخود بزرگترین مولد دستمایههای هنر پاپ بود ضمن آنکه هنرمندان آمریکایی سنت پر توان نقاشی توصیفی را از قرن نوزدهم به ارث برده بودند.
اندی وارهول و روی لیختنشتاین بیش از هر هنرمند دیگری جنبش پاپ آرت را در آمریکا پیش بردند و نظریههای این دو به چیزی که امروزه به عنوان هنر پاپ شناخته میشود شکل داد. به جز این دو نفر از اوایل دهه ۱۹۶۰ ایده استفاده از موضوعات پیش و پا افتاده و حتی مبتذل جامعه شهری آمریکا در آثار هنرمندان دیگری مثل کلاوس اولدنبرگ، تام وِسِلمان و جیمز روزنکوئست قابل تشخیص بود.
لیختنشتاین میکوشید با بازسازی یا دوبارهسازی ماشینی، دقیق و موشکافانه المانهای فرهنگی-هنری مختلف فاصله خود را با شیوههای احساسی اکسپرسیونیستهای انتزاعی برجسته کند و حتی از اشاره مستقیم به آثارشان نیز امتناع نمیکرد. لیختنشتاین عقیده داشت ایجاد دگرگونی معنوی به هیچ عنوان وظیفه هنر نیست.
اندی وارهول شناخته شدهترین هنرمند این جنبش و شاهزاده پاپ آرت است. وی کار وآموزشرا در هنر تبلیغاتی و تجاری تجربه کرده بود و در این حوزه به عنوان فردی موفق شناخته میشد، ولی این چیزی نبود که وارهول برای خود در نظر داشت، او میخواست که به عنوان یک هنرمند شناخته شود، هنرمندی محض که آثارش در تاریخ هنر میمانند.
وارهول میخواست مثل یک ماشین عمل کند و با تکثیر فراوان آثارش به نحوی که همگی واجد کیفیتی یکسان باشند به نبردی علیه ایده یگانگی اثر هنری و نقش هنرمند در شکلگیری اثر، چیزی که شاخصه کار هنرمندانی مثل جکسون پولاک یا فرانز کلاین بود برود. از این رو وی سیلک اسکرین را که تا پیش از این در تبلیغات تجاری کاربرد داشت به عنوان تکنیک هنری برگزید، استودیوی خود را کارخانه نامید، شیوه کار گروهی را انتخاب کرد و کارگاهش بیشتر به خط تولید میمانست، خط تولیدی که وارهول بر تمام جزئیاتش نظارتی بسیار حساس و تعیینکننده داشت. بر خلاف هنرمندان انگلیسی این جنبش که به سرعت فاصله خود را با هنر پاپ زیاد کردند و راهی تازه برگزیدند، آمریکاییها به رشد خود در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی ادامه دادند.
ویژگیهای پاپ آرت
آثار هنری پاپ آرت به دلیل داشتن پویایی، سرزندگی و ویژگیهای منحصر به فرد، به راحتی قابل شناسایی هستند. برخی از ویژگیهای مشخص پاپ آرت میتوان به این موارد اشاره کرد:
تصاویر قابل تشخیص: پاپ آرت از تصاویر و نمادهای رسانهها و محصولات عامهپسند استفاده میکند. اینها شامل مواردی مانند قوطی سوپ، علائم جاده، عکس افراد مشهور، روزنامهها و غیره است که حتی نامهای تجاری و آرم آنها نیز حذف نمیشوند.
رنگهای روشن: پاپ آرت به واسطه داشتن رنگهای پر جنب و جوش و روشن مشهور است. به عنوان مثال، قرمز، زرد و آبی رنگهای برجستهای بودند که در بدنه بسیاری از آثار معروف روی لیختنشتاین ظاهر میشدند.
طنز: طنز یکی از مؤلفههای اصلی پاپ آرت است. در واقع هنرمندان از قالب طنز برای بیان وقایع جاری و به چالش کشیدن وضع موجود استفاده میکنند
تکنیکهای نوآورانه: هنرمندان پاپ آرت اغلب تصویری را از یک منطقه فرهنگی دیگر میگیرند و آن را در آثار هنری خود تغییر میدهند. این کار باعث ایجاد تمایز میان تبلیغات و رسانهها از هنرهای زیبا میشود.
نقاشی آمیخته و کولاژ: هنرمندان پاپ آرت اغلب مواد را با هم مخلوط و از انواع مختلفی از تصاویر استفاده میکنند. به عنوان مثال، ماریسول به خلق مجسمههایی معروف است که از انواع مختلفی از مواد برای نشان دادن چهرههای متفاوت استفاده میکرده است.
جنبش پاپ آرت تقریباً توانست به مرور در تمامی وجوه جامعه گسترش یابد؛ ابتدا از طریق شکلگیری همکاری میان هنرمندان در طراحی و موسیقی و بعدها توسط نسلهای جدیدی از هنرمندان که از سبکهای میانه قرن بیستم الهام میگرفتند. امروزه، قدرت پاپ آرت در دست هنرمندانی چون تاکاشی موراکامی است. موراکامی از اصطلاح سوپرفلت (Superflat) برای توصیف هنر خود استفاده میکند؛ که به ماهیت گرافیکی آثار او که از انیمه (کارتونهای انیمیشنی)، فرهنگ عامهپسند و مصرفگرایی الهام گرفتهاند، اشاره دارد.
دیدگاه خود را بنویسید