واژه باروك حدوداً در اواخر سده هجدهم ميلادی به مثابه توصيفی برای سبك نوظهور در هنر، ادبیات و معماری رايج شد و بعدها در اواخر سده نوزدهم ميلادی در نقد و تفسير هنری هم به كار رفت. اين واژه دارای دو معنای متمايز است؛ يك معنای آن در حوزه زيباشناسی است و به واكنشی در برابر سبك كلاسيسم اطلاق میشود و در معنای ديگر اصطلاحی تاريخنگارانه است و به دوره خاصی از تاريخ اشاره دارد كه تمامی سده هفدهم و نيمه نخست سده هجدهم را در برمیگيرد.
نقاشی باروک
نقاشی باروک از غنیترین و کاملترین پدیدههای قرن هفدهم است. در نقاشی باروک خطوط پیرامون اشیا حذف میشود و از خطوط محو به جای آن استفاده میشود. آرایش و ترکیب بندی عناصر درونی نقاشیهای این دوره از تنوع برخوردار است.
نقاشی اوج باروک به جای پرداختن به جزئیات اثر به کلیات میپردازد. یکی از عناصر اساسی در همه نقاشیهای باروک نور است. جای پای نقاشان باروک را میتوان در کشورهای ایتالیا، اسپانیا، هلند و فرانسه دید.
نقاشی در ایتالیا
کاراواجو از برجستهترین هنرمندان آن زمان است که نوعی واقع گرایی افراطی و جدید در آثار او نمود دارد. نقاشیهای کاراوادجو از نوعی مسیحیت غیر معنوی برخوردار است. او از روی مدلهای زنده کار میکرد و دنیایی را که خودش میشناخت به تصویر درمیآورد، به همین دلیل در تابلوهایش پیکرههای افراد معمولی را میبینیم. خوسپه ریبرا نقاش مکزیکیتبار اسپانیایی بعد از آشنا شدن با ویژگی سبک کاراوادجو در ناپل اقامت گزید. در آثار او اغلب مردانی سالخورده را میبینیم که از قدرت و شدت درونی برخوردار هستند.
نقاشی در اسپانیا
فرانسیسکو د ثورباران مهمترین کارهایش را برای صومعه داران انجام دادهاست که از نوعی زهد ریاضت کشانه مخصوص اسپانیاییها برخوردار است. دیهگو ولاسکس یک درباری یک درباری ماهر و با تجربه بود که در مدتی کم مورد لطف و توجه پادشاه قرار گرفت و به مقام دستیاری روبنسانتخاب شد. در پرده ندیمهها سبک کمال یافته او را به بهترین نحو ممکن میبینیم ولاسکوئز با مهارت کامل از نور در نقاشیهایش بهره بردهاست.
نقاشی در هلند
در جامعه پروتستان آن دوره مهمترین رشتهای که توانست به حیات خود ادامه دهد نقاشی پرتره بود. فرانس هالس اولین نقاش برجسته هلند بود. پرترههای او گویای این است که نقاش مدل خود را در لحظهای خاص به تصویر کشیدهاست و تصویر او را ابدی کرده است. رامبرانت وان راین بزرگترین نقاش هلند و از بزرگترین نقاشان تمامی اعصار است که سابقه حیرتانگیزی از زندگی خویش را به صورت پرترههایی از خود برای ما به جا گذاشته است. رامبرانت برای به پرده کشیدن مفهوم عمیق یک صحنه نیاز چندانی به حرکات ندارد. او از دادن حالت نمایشی و تصنعی به شخصیتهایش خودداری میکند. شخصیت رامبرانت در میان رشتههای نقاشی هلند آن قدر مهم و برجسته است که هیچکدام از نقاشان هم دوره او نمیتوانند با او برابری کنند. یکی دیگر از نقاشان بزرگ هلندیان ورمیر وان دلفت بود. او در طول زندگیاش تابلوهای اندکی از خود به جای گذاشت و موضوع اغلب آنها صحنههایی از زنان است که آنها را در حال انجام دادن کارهای روزمره به تصویر میکشد. در واقع او انسانهای جاندار را در طبیعت بیجان تابلوهایش به تصویر میکشد.
نقاشی در فرانسه
اغلب نقاشان باروک آغازین در فرانسه از شیوه کاراوادجو پیروی میکردند، اما فقط تعدادی از آنها توانستند سبک خلاقانه خود را خلق کنند. ژرژ دولاتور ماهرترین نقاش از میان آنها بود که به عنوان نقاش مخصوص پادشاه منصوب شد. او نقاشی را با به تصویر درآوردن پیکرههای عجیب در صحنههای خودمانی و روزمره شروع کرد. در پرده یوسف نجار شدت ژرف نگری دولاتور را میبینیم که بیشترین معنی و مفهوم را در چارچوب این ترکیب بندی خیرهکننده بیان میکند. پوسن شیفته و مجذوب عصر باستان و رافائل بود. در پرده ربودن زنان قوم سابین وفاداری او به سبک کلاسی سیم بسیار مشهود است. صحنه به تصویر در این پرده حالتی روایی و نمایشی دارد. کلود لورن منظره ساز بزرگ فرانسوی بود که طراحیهای خطی فراوانی از خود به جا گذاشت. اولین نقاشی بود که در فضای باز به طراحی با رنگ روغنی میپرداخت. در پرده منظره چوپانی با نشان دادن آخرین ساعات روز به جنبه آرامش بخش طبیعت پرداختهاست. سیمون ووئه ابتدا پیرو کاراوادجو بود، اما به زودی تمامی آموختهها و اثرپذیریهایش از کاراوادجو را به دور ریخت و سبکی رنگی مخصوص به خود را به وجود آورد. او به زودی مشهور شد و به عنوان اولین نقاش پادشاه انتخاب شد.
مجسمهسازی باروک
یکی از دلایل پیدایش پیکرهسازی باروک نقش مقابل بین باروک و کلاسیکگرایی بوده است. پیکرهسازی هم در نشان دادن معجزات دین مسیحیت کمال مییابد و بازتابی از نوعی اشتیاق برای اعجابانگیزی است. استفاده از عناصر تزیینی و نمایان کردن هرچه بیشتر فوارهها و آبنماها در معماری باروک بسیار متداول بوده است. بعدها اینگونه برخورد با آب و استفاده نمادین از مجسمهسازی در شهرسازی و میدانها باروک نیز مرسوم شده است. پیکرهسازان عصر باروک، بیشترین تلاش خود را به کار میبستند تا حرکت را در آثار خود بیافرینند.
همانطور که معماری باروک در ایتالیا شروع شد، مجسمهسازی این دوره نیز در ایتالیا متولد شد. برجستهترین مجسمهساز این دوره برنینی بود که آثارش نمونه کامل و مطلوبی از ترکیب مناسب فرم و محتوا، سبک و ایده محسوب میشود که همه هنرمندان باروک در پی آن بودند. کارگاه برنینی در رم به مرکز انتشار ایدهها و تجربههای او تبدیل شد که در سراسر اروپا جریان یافت. ایجاد وحدت میان مجسمهها و فضای معماری اطراف آن از ویژگیهای آثار برنینی است که اغلب در آرامگاههایی که توسط او طراحی شدهاند دیده میشود. حالتهای آشفته و ناآرام و حرکات پرشور و هیجان مجسمههای آثار برنینی بیشتر مخاطبان را ترغیب میکند تا پیکرهها را از زوایای گوناگون مشاهده کنند و در آنها مشارکت ذهنی و فیزیکی داشته باشند.
مجسمه سازان بر اساس محلی که آثارشان را در آنجا خلق میکردند از مواد مختلفی بهره میبردند. در ایتالیا اغلب مجسمههایی که در داخل کلیسا قرار میگرفتند، از مرمر، رخام و برنز ساخته میشدند. آنهابا بهرهگیری از این مواد موفق میشدند قابلیتهای تکنیکی منحصر به فرد خود را به تصویر درآورند، به ویژه مواقعی که قطعات سنگ نرم و شکننده بود. برنینی در آثار اولیهاش در زمینه کار روی سنگ به مهارت فوقالعادهای دست یافت. بعدها او ترکیبهای بسیار جدیدی از مواد را به کار گرفت. به عنوان نمونه، در مقبره اوربانوس هشتم که در آن ترکیب بندی با رنگبندی کامل شده، از برنز برای تندیس پاپ و فرشته مرگ، از برنز زر اندود و مرمر سیاه برای تابوت سنگی و از مرمر سفید برای تندیسهای انفاق و عدالت بهره گرفته است. در سراسر اروپا برای ساختن مجسمههایی که در فضای باز قرار میگرفتند، اغلب از سنگ بهره میگرفتند، در آثاری چون فوارهها مانند نمونهای که برنینی در رم ساخته بود و همچنین نمای ساختمانها، مجسمههایی که در تاقچههای بیرونی ساختمانها جای گرفته بودند، بناهای یادبود عمومی و مجسمههایی که برای زینت بخشیدن به پلها به کار میرفتند، همگی از سنگ ساخته میشدند. در اسپانیا و مناطق زیر نفوذ آن، سنت مجسمهسازی با چوب از قرن شانزدهم رایج شد و تا قرن هفدهم ادامه یافت.
مجسمهسازی جایگاهی برای بیان ایدهها و عقاید در دوره باروک بود و بهطور عمده بخش وسیعی از فعالیتهای هنری را شکل میداد و چون از نظر مضمون و کمپوزیسیون ارتباطی بسیار نزدیک با همه هنرها به خصوص معماری داشت، مطالعه آن بهطور جداگانه کاری دشوار است.
دیدگاه خود را بنویسید